این روزها ازتمام آدم ها وحشت دارم.. ترس دارم.. تمامشان برایم غولی بس عظیم شده اند.. میترسم ازاعتماد..ازاینکه جوابش رااین آدم های غول مانند بابی اعتمادی بدهند.. میترسم ازدوست داشتنشان آخر تمامشان به ساعت نکشیده بی مهری ودوست نداشتن رابه تو ثابت میکنند.. میترسم ازکسانی که به خود اسم آدم داده اند اما بویی ازآدمیت نبرده اند.. می آیند بایک زد وخورد میشکنند وراهشان رامیکشند ومیروند.. آخر نامردی است این دنیا.. اصلا آخر بدبختی.. که باآدمیانی هم نفس شویی که به خود فقط فقط لقب آدمیزاد داده اند اما بویی از آدمیت نبرده اند..
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط:
دلنوشته ،
،
|